کاتارسیس



تئوری انتخاب


دکتر  گلسر در این کتاب با نشان دادن راه‌های رهایی از تهدیدهای بیرونی و گام‌های منتهی به آزادی درونی، به ما می‌گوید که این مسیر به طور عجیبی ساده است. البته گام نهادن در این راه شهامت و اعتماد می‌خواهد تا بتوانیم شیوه‌ی تفکرمان را تغییر دهیم، اما روش معنادار کردن چیزهایی که به نظر بی‌معنا می‌رسد تجربه‌ی شگفت‌آوری است.

ادامه مطلب


یونگ شناسی کاربردی


این کتاب اندیشه‌های اصلی

یونگ را به گونه‌ای الهام‌بخش و منحصر به فر د، به رشته تحریر درمی‌آورد و به ویژه برای کسانی نوشته شده که به تازگی با اندیشه‌های یونگ آشنا شده‌اند و در این زمینه تازه‌کارند و بنابراین ممکن است نوشته‌های یونگ – به علت دشواری- آن‌ها را مایوس و دده کند.

مجله روانشناسی تحلیلی/ 1993


. سبک این کتاب آن‌قدر مهیج و نیرومند است که باعث می‌شود حتی مرور اندیشه‌ها و مطالبی که برای‌مان تازگی ندارند و قبلا با آن‌ها آشنا شده‌ایم نیز جالب و هیجان‌انگیز باشد.

ادامه مطلب


دروغگویی روی مبل


یادداشت پشت جلــــــــــــــــــــد:

نویسنده‌ی مخلوقات یک روز و وقتی نیچه گریست اثری پرکشش از ارتباط  بین سه روان‌درمان‌گر با بیماران‌شان آفریده است. سیمور درمان‌گری است که در ارتباط با بیمار، بیشتر اوقات، قواعد اخلاقی را نادیده می‌گیرد. مارشال، که درگیر رفتارهای وسواسـی فکری-عملی خویش است، به خاطر نقشی که پول در ارتباط با بیماران برایش بازی می‌کند به دردسر می‌افتد. آخرین نفر ارنست است. او به خاطر تمایل خالصـانه‌اش به کمک کردن و اعتقاد صادقانه‌اش به روان‌درمانی، رویکردی کاملا جدید برای درمان می‌آفریند–رابطه‌ای کاملا صادقانه و صریح با بیمار.

ادامه مطلب


مرداب روح





متن پشت جلد:


آیا هدف زندگی رسیدن به شادی است؟ به راستی چه کسی است که آرزوی داشتن زندگی آرام و شاد را نداشته باشد، کیست که نخواهد در جایی زندگی کند که تا آخر عمر بی‌دغدغه و رها در آنجا بیاساید و شاد باشد؟ ولی می‌دانیم که واقعیت زندگی چنین نیست؛ مسیر زندگی ما اغلب اندوه‌بار و نامعلوم است. اکثر اوقات با روحیه‌ای سرشار از تاریکی ناشی از احساس گناه، اندوه، خیانت، شک، افسردگی، خشم و وحشت به‌سر می‌بریم.

ادامه مطلب


هر روز یک قدم نزدیک تر


این وسوسه همیشه در من وجود دارد که دفترهای قرار ملاقات قدیمی مملو از اسامی نیمه‌فراموش‌شده‌ی بیماران را بیایم، کسانی که حساس‌ترین تجربیات را با آن‌ها داشته‌ام، افراد زیاد و لحظات خوب زیاد. چه اتفاقی برای آن‌ها افتاده است؟ قفسه‌ی کتاب‌های ردیف‌شده و انبوه نوارهای ضبط‌شده‌ام معمولا مرا به یاد گورستان‌های وسیع می‌اندازند: زندگی‌های تلنبار‌شده‌ی درون پوشه‌های بالینی، صداهای به دام‌افتاده در نوارهای الکترومغناطیسی در س و نمایش‌هایی که هرگز اجرا نشده‌اند. زندگی با این آثار تاریخی مرا سرشار از حس ناپایداری می‌کند. حتی اگر

خودم را غرق در زمان حال بیایم، شبح زوال را حس می‌کنم که نگاه می‌کند و منتظر است. در نهایت، زوال بر تجربیات زنده پیروز می‌شود و در عین حال سنگدلی‌اش تلخی و زیبایی را هدیه می‌کند. میل بازگو کردن تجربه‌ی من با جینی میل بسیار متقاعد‌کننده‌ای است؛ شیفته‌ی فرصت از پای درآوردن زوال برای طولانی کردن زندگی کوتاه‌مان با یکدیگر هستم. چه بهتر که بدانی آن‌ها در ذهن خواننده باقی خواهند ماند، تا آن‌که درون انبار متروکه‌ای از نوشته‌های بالینی ناخوانده و نوارهای الکترومغناطیسی ناشنیده دفن شوند.

ادامه مطلب


ما همگی با قصه عشق بزرگ می‌شویم. سال‌ها پیش که از امروز جوان‌تر بودم، اریک سِگال داستان پرفروشی نوشت و اسم آن را قصه

عشق گذاشت، این اسم، اسم مناسبی بود و هم خود کتاب در کتاب فروشی‌ها و هم روایت سینمایی آن، با استقبال عظیمی رو‌به‌رو گشت. آیا داستان‌هایی شبیه داستان اریک سگال بر روابط زندگی واقعی ما اثر می‌گذارند؟

قصه عشق

اغلب به ما می‌گویند باید واقع‌بین باشیم، یعنی آن‌که داستان‌هایی را که برای خودمان نقل می‌کنیم از رویدادهای واقعی تفکیک کنیم، میان واقعیت و افسانه تفاوت قائل شویم. همیشه گفته می‌شود برای شناختن هر چه بیشتر آدمی نکته اصلی این است که باید تلاش کرد و پی برد که شخص خاص  در عالم واقعی» چگونه آدمی است، باید ذهنیت و تخیلات خود نسبت به واقعیت وجود آن شخص را پس ِ پُشت بگذاریم و از تصورات خویش فراتر رویم.

ادامه مطلب


سلام مخاطبان گرامی کاتارسیس. مدتی که قرنطینه شدیم و خانه نشین، بیشتر از زمان های دیگر فرصت می کنم که به وبلاگ سر بزنم. چه خوب که با اینکه چندان فعالیتی در اینجا ندارم، باز هم هستند کسانی که برایم کامنت می گذارند و از دوستانِ قدیمیِ در بلاگ یا پرشین بلاگ هستند یا از بسیاری دوستان که گوگل می کنند و راهشان به کاتارسیس می خورد. 

به هر حال، چیزی که می خواهم بگویم این است: بسیاری از سوالاتی که از بنده می پرسید را از همان گوگلِ گوگولی که مرا به شما معرفی کرده بسیار ساده تر می توانید بپرسید و خیلی سریع تر به جواب برسید! تعجب می کنم در این روزگار همچنان با گوگل بیگانه اید! منتظر پاسخ من نباشید چون بسیاری اوقات یک ماه یا حتی بیشتر طول می کشد تا من فرصت کنم و پاسخگوی شما باشم. 

 

تشکورمندِ شما، ادمین کاتارسیس


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها